Me and nothing else

ساخت وبلاگ
وای که امروز عجب روز ناامید کننده ای بود. همه وام هایی که بهمون قول داده بودن کنسل شد. ولی یه دونه دریچه باز شد . هنوز معلوم نیست که فردا دوباره اونام میخوان ما رو ناامید کنن یا نه. خیلی ناراحت بودم جوری که میخواستم خرخره ی دی جون رو بجوم. خدا خودش کمک کنه. خیلی اوضاع خرابه. شاید مجبور بشیم ماشین مو Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 5:35

خدایا اون دختره ی احمق دست بردار نیست و همین جوری دو سه تا فیلم رو برداشته و داره دور اداره میچرخونه و میخواد باج بگیره. ابروم رو تو اداره پیش همه آشنا و غریبه برده. خدایا چکار کنم از دست این مادرش. خیلی میترسم. پدرم دراومد از استرس.

تاریخ ارسال: یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 14:01 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 5:35

وای که از دست این روزها. دلم نمیاد بگم ایشالله زودتر بگذرن چون هر چی باشه روزهای عمرمن و دوست ندارم از دست بدمشون. یه خوبیا و یه بدیهای یهمزمان به سراغم اومدن و نمیدونم بخندم یا گریه کنم. همه اش هم تقصیر موباییله که همزمان خبرای خوب و بد با هم میرسن. به خدا خوش به روزهای بی موبایلی. چقدر بهتر بودن. Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 5:35

نمیدونم برای باربار تا الان چند تا شغل آینده در نظر گرفتیم که همه شون رو میگه سخته، نمیخوام، درس خوندنش رو دوست ندارم، محیط کارش رو دوست ندارم، نمیدونم چی... حالا ا دیشب که رفتیم برای کابینت و دیدیم که چقدر راحت با برنامه تری دی مکس کابینتا رو توی خونه طراحی میکنن، به باربار گفتم بره تو کار برنامه ن Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 21 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 4:07

بچه ها رو میبرم پارک و برای همین نمیتونم قالی ببافم. اصلا امسال خیلی نبافتم. یعنی من که هیچ وقت یه رج رو ول نمیکردم و حتما باید املش میکردم الان جوری شده که یه ذره میبافم میرم بیرون دوباره یه ذره پود میزنم شونه نمیزنم و خلاصه خیلی بی نظم شدم. فکر کنم هم به خاطر خونه خریدن باشه و هم برای وام و اینا و هم برای بیرن بردن بچه ها. البته بچه ها فقط عصر بیرون میرن و خیلی هم نمیریم. بیشتر باندی میره کوچه و مام تو خونه پای نت عمرمون رو میسوزونیم. Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 54 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 4:07

دیشب دختر عموی باربار اومده بود خونه مون. یعنی جوری این گوشی به دستش چسبیده که انگار عضوی از بدنشه. منم میگفتم که حتما دارن در مورد درس یا انتخاب واحد یا نمره و اینا با هم حرف میزنن. ولی خوب یه بدی که این قضیه داره اینه که وقتی باهاش حرف میزنیم هم سرش تو گوشیه و یا نمیشنوه ما چی میگیم و یا اگر هم می Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 17 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 8:54

یکی از چیزایی که یک بار برای همیشه روش سرمایه گذاری کردم و دیگه هرگز نمیخوام دوباره روش وقت بذارم و به خاطرش تمرین کنم و عوضش کنم همین قضیه ی امضا هست. سال دوم راهنمایی بودم بهم گفتن بیا برای نمیدونم چی این ورقه رو امضا کن. همون موقع آنلاین این امضا رو کشف کردم و از اون موقع هنوز دارمش. همیشه هم فکر Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 8:54

خوب خوب. دی جون رفته تهران که پسرخواهرش رو ببره مصاحبه. منم در حالی که باندی تو کوچه و باربار تو کلاسشه این جا نشستم. سرم به یه خورده گیج میره و احساس خوشایندی بهم دست میده. ولی البته ته دلم یه ترسی وجود داره که بچه الان این ساعت از روز تو کوچه است خدا باید حفظش کنه. خلاصه که الان اینجا نشستم و ناها Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 9 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 8:54

واقعا تمرکز دی جون رو تحسین میکنم. میتونه تو هر شرایطی شعر بگه. یعنی این جوری که یه بار رفته بودیم خونه دوستم و مردها رفتن تو پشت بوم جوج بزنن و  دی جون میگفت من تو چشم آقاهه نگاه میکردم و اون حرف میزد و من تو ذهنم شعر میگفتم. ببین چقدر عالی. اون وقت من قرار بود داستان کودک کار کنم ولی دریغ از یک خط Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 8:54

وقتی دی جون خواسته های منو میشنوه فکر میکنه که باید بره برام کوه بکنه. در صورتی که اگر خودم برم دنبال خواسته هام هم خودم راحت میشم و هم اون. اصلا چه کاریه. دیروز رفتم دنبال کابینت کار که هماهنگ کنم ببرمش خونه من رو ببینه. نبودن. رفته بودن برای کار کندو و زنبور عسل. خیلی عصبانی شدم. گفت امروز و فردا Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08

نمیدونم چرا الا حوصله ام نمیگیره برم قالی ببافم. بنده خدا همینجوری افتاده اونجا و نمیبافم. هفتاد رج از نقشه مونده و صد رج هم الکی باید ببافم که بشه 110 سانت. با نقشه میشه همون یک متر که کمه. باید حتما 110 سانت بشه. وای چقدر هوا گرمه. پنجشنبه رفته بودیم یه آبشاری به نام دراسله. deraseleh خیلی قشنگه. Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08

دیشب دختر عموی باربار اومده بود خونه مون. یعنی جوری این گوشی به دستش چسبیده که انگار عضوی از بدنشه. منم میگفتم که حتما دارن در مورد درس یا انتخاب واحد یا نمره و اینا با هم حرف میزنن. ولی خوب یه بدی که این قضیه داره اینه که وقتی باهاش حرف میزنیم هم سرش تو گوشیه و یا نمیشنوه ما چی میگیم و یا اگر هم می Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08

یه دونه ناراحتی وسط این همه خوشی برامون پیش اومد. امروز رفتیم و خونه رو به نام زدیم هم تو محضر و هم تو اداره ی ثبت اسناد. وسط اداره ی ثبت ایستاده بودیم که یهو موبایلم زنگ زد و دیدم مدیر مدرسه است و گفت که امروز اومدن از طرف اداره و کل دفاتر و برگه های تو رو بازدید کردن و دیدن و زیر و رو کردن و از هم Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08

وااااای که هماهنگ کردن دو تا آدم مسخره چقدر سخته. شیطونه میگه اصلا از خیر کابینت نو بگذرم.  تا این یه خط رو بنویسم جوانمرد زنگ زد و گفت که ساعت نه شب هستم و میتونیم بریم ببینیم. باید لیست رو برداریم و ببینیم خونه هه چه مشکلاتی داره. امروز خیلی روز سختی بود. دیشب توهم موش زده بودم و تا صبح خوابم نبرد Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08

بالاخره موفق شدیم و رفتیم خونه رو دیدیم. خونه که نگو بگو قفس. دی جون افسردگی حاد گرفته. چون درس و دانشگاهش رو ول کرد برای این خونه و حالا میبینه که باب دلش نیست. خیلی کوچیکه و فقط خوبیش اینه که پارکینگ داره و سه خوابه است. منم واقعا دلم میخواست برای خودم اتاق داشته باشم. دیگه دوس نداشتم لباسام تو ات Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 3 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 20:08

داشتم اول صبحی شرکت هیولاها نگاه میکردم ولی هر لحظه اش داشت واسم زهرمار میشد. کثافت مدیرمون دیروز بدجوری اذیتم کرد. دیگه طاقت ندارم. اگر اتفاق بدی بیفته و فردا برم مدرسه و مادر اون شاگردم کثیف اذیتم کنه دیگه طاقت ندارم و تا یه هفته مریض میشم. خیلی دیروز تا حالا اذیت شدم و تو خونه هم شماتتای دی جون ن Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 5 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 11:52

شرکت هیولاها خیلی داستان عجیبی داره. کی به فکرش میرسه که هیولاها برای این بچه ها رو میترسونن که به انرژیش نیاز دارن. بعدم از اون انرژی برق تولید میکنن. بعد هم خونه های مردم یعنی همون هیولاها رو انقدر واقعی توصیف کردن و کشیدن و به تصویر درآوردن که آدم حیرون میمونه. انگار واقعا رفتی آمریکا و داری با م Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 4 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 11:52

درباره آدم های مهم که تو سایت ها و جاهای دیگه میخونم همه متولد دهه پنجاه هستن. منم که متولد همین دوره هستم. پس چرا هیچ کاری نکردم؟ چرا اسمم تو روزنامه ها و سایت ها و مجله ها نیومد؟ دیگه داریم پیر میشیم. چرا هیچ وقت در مورد کاری که دلم میخواست انجام بدم به نتیجه نرسیدم؟ چرا همیشه با یک دست سیصد تا هن Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 7 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 11:52

برای باندی چند تا کتاب ارزون خریدم. از این کتابایی که هیشکی نمیخریدشون. قمیتش همون پشت جلد بود و همه شون زیر هزار تومن بودن . یکیشون نوشته بود که تو مدرسه سه تا پسر بودن که بچه ها رو اذیت میکردن و یه پسره سه تا ابنبات عجیب میخوره و قدش بلند میشه و زورش زیاد میشه  و به شکلی جادویی همه رو میزنه و باعث Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 5 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 11:52

من نمیدونم من اگر مربی فوتبال یا بازیگر سینما یا رییس جمهور یا روزنامه نگار یا مهندس یا رییس یه جایی بودم چقدر باید استرس میکشیدم. اصلا قلبم تحمل نداره داره از جا کنده میشه

تاریخ ارسال: سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 16:28 | چاپ مطلب
Me and nothing else...
ما را در سایت Me and nothing else دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acarpetdesigning2 بازدید : 10 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 11:52